shadishadi، تا این لحظه: 21 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات ستایش

اومدیم خونه ی خواهرم

سلام منو مامانم دیروز اومدیم خونه ی خواهرم تبریز ، امروز ناهار رفتیم بیرون من خیلی ریحانو دوست دارم امروز خیلی بهمون خوش گذشت اینم ناهارمون   ...
15 شهريور 1392

من و ارمیا

سلام دیروز ما به تهران  رسیدیم خواهرم ستاره از دیدن ما خیلی خوشحال شد ولی من خیلی ناراحت شدم چون ارمیا فداش بشم خواب بود ما هم شام خوردیم بعد هم خوابیدیم فردانهار ماکارنی داشتیم خواستم بخورم قاشق نداغشتیم خواستم بخوابم لحاف نداشتیم رفتم حال گاومو بپرسم چاقو کشیدم سرشو بریدم ...
12 شهريور 1392
1